معرفی کتاب نوای نی

AbdulHamid ZARA
0


معرفی کتاب
نوای نی

 نوشته: عبدالواصل لطیفی
 
حضرت خداوندگار بلخ مولانا جلال الدین محمد بلخی بزرگ مردی که طی۸۰۰ سال گذشت زندگانی اش، هنوز شخصیت علمی و فرهنگی او ناشناخته باقی مانده است و اشعار و خوب‌ترین میوه‌ی افکارش که مثنوی معنوی اش می‌باشد و اندیشمندان آن را «قرآن پهلوی» می‌خوانند، با زبان‌های مختلف دنیا تفسیر و توجیه گردیده است. تا کنون شارحان بیشماری از بطن خراسان تا قاره‌های هندوستان و اروپا بر مثنوی او شرح‌های نوشته اند و داوری‌های نمودند ولی هیچ کس در هیچ جا ادعا نکرده که به عمق اندیشه‌ی مولینا و کنه معانی آن اوقیانوس کبیر فرهنگ و معنویت رسیده باشد.
اندیشمندان و تحلیل‌گران متعددی از هر طیف و طبقه آشنا و ناآشنا به محض همدلی بر مبنای این اندیشه عارفانه مولانا که: «همدلی از هم زبانی بهتر است.» دیدگاه‌های خود را ابراز و از دریای بیکران مثنوی مولانا مرواریدهای سفته و روشنی بیرون کشیده اند، هرچند که عمق این دریا را در نیافته اند.
تحلیل‌گرانی هم بوده اند که در مثنوی معنوی جلال الدین محمد بلخی به گونه دیگری هم تحقیق نموده اند، یعنی از آن اوقیانوس بزرگ معرفت بیشتر به محور «نی» پیچیده اند تا بدانند که منظور مولانای بزرگ این اعجوبه فرهنگ، معنویت، تصوف و عرفان در «نی» چه بوده، نای به گونه ظاهری آن که همه با آن آشناست آله ایست از آلات موسیقی که میان تهی بوده و با نفخه دهان به نوا درمی‌آید ولی از نگاه عمیق و روشن و عارفانه مولانا تصویری دیگری دارد که ماورای همه تصورات ماست و اما شارحان کوشش نموده اند در اوراق متعدد «نی» را بگونه که قناعت‌ها را بتوانند فراهم آورند توجیهات و داوری‌های نشان داده اند، در پهلوی این همه شرح ها، تفسیر و تحلیل‌ها رساله‌های مستقل، آزاد و جداگانهء به عنوان؛ «نی نامه» که در برگیرنده تفسیر و تشریح چند بیت از دفتر اول مثنوی است از نی شناسان معروف وبزرگ چون: مولینا یعقوب چرخی عارف بزرگ قرن هشتم، مولینا نورالدین عبدالرحمن جامی صوفی صافی در قرن نهم و استاد خلیل الله خلیلی دانشمند معاصر کشور میتوان نام برد که افکار واندیشه‌های پاک و ملکوتی مولانا را در شناخت و کاربرد واژه «نی» که صفیرش کرانه‌های آسمان و پهنه‌های زمین را پر کرده است آیینه داری نموده اند؛ درین روزها کتاب دیگری به عنوان «نوای نی» در دفتر کارم توسط دوستم آقای «ذره» بدستم افتاد که به حجم کم، آن بحر بیکران معنویت را در بطن خودجا داده است.
 «نوای نی» با قطع و صحافت زیبا به پاکی نی مولینا در ‹۸۰› برگ به چاپ رسیده، پشتی اول کتاب تصویر و تمثال موقر و پر ابهت خداوندگار بلخ مولانای بزرگ با همان لباس درویشانه که جهان معنویت را زیر کلاه و گنبد عمامه‌اش پنهان داشته بود جلب توجه میکند؛ سلیقه طرح، دیزاین و ویرایش و برگ آرایی، تایپ و تحریر و تصحیح آن شاخصه‌های اند که رفعت کتاب را که بلند بود، بلند برده است؛ نوای نی، مثنوی است در همان بحر و ارکان و اوزان مثنوی مولانای بزرگ که خامه فرسایی گردیده؛ شاعر و نویسنده این کتاب، چهره شناخته شده‌ی می‌باشد که چندی قبل «پیک خورشید» را از آسمان بینش و داشته‌های اندیشه‌وی اش به خاک نشینان سرزمین شعر تقدیم نموده بود و این بار با نردبان عشق خیمه بالاتر زده، «نوای نی» را از فراز کهکشان معنویت به صدا در آورده است تا گوش جهانیان را بنوازد و شیپور بیداری بخشد؛ این شاعر اندیشمند، جوان فرهیخته که از دلباخته‌گان مکتب مولانا است، «محمدنور خواهانی» می‌باشد.
شاعر موصوف که کتابش را به کلمه تسمیه آغاز نموده است در گام نخست حق فرزندی اش را در برابر پدر قلندر مشربش مرحوم مولوی «غیاث الدین ذره» که ازشیفته‌گان تصوف و عرفان و ارادتمندان مولانای بزرگ و اندیشه‌های عارفانه و ملکوتی ابوالمعانی بیدل بود اهدا نموده است و بعد در برگ از آن عصاره درونی «نوای نی» را در مقایسه میان افلاطون و مولوی و شرح تفسیر« ۱۸» بیت آغازین مثنوی را معرفی می‌نماید. پس از شناسایی مشخصات کتاب پیش نویسی از خامه توانای دانشمند کشور دوکتور «سید مخدوم رهین» وزیر اطلاعات و فرهنگ کابینه آقای حامد کرزی به نظر می‌رسد.
چیزی که قابل تامل است به نظر بنده پیش‌گفتار خود شاعر آقای خواهانی در این کتاب است که به روزگار تلخ انسان با فرورفتن در ژرفنای اندیشه و حکمت و فلسفه و عرفان، رازها و رمزهای این مکتب و پیش‌گامان این اندیشه‌ها را دریافته و به ایما و ایجاز خبر می‌دهد، این پیش‌گفتار به شیرینی کلام و عذوبت مرام، مرا واداشت که چند بار بخوانم و از هر سطر آن لذت برم و به عمق اندیشه و توانمندی شاعر در هنر و فرهنگ نثرنویسی اش تحسین نمایم، گرچه پهنای اندیشه شاعرانه اش از قبل برایم معلوم بود.
 آقای محمدنور خواهانی درین نبشته نخست روی حکمت و اندیشه فلسفه یونان و مکتب افلاطونی و باز مکتب توحیدی اسلام و اندیشه‌های عرفانی این مکتب تماس برقرارکرده، مقایسه‌ی میان افلاطون و مولانای بزرگ را به ایما درقالب شعر آورده، افلاطون آن بیچاره‌ی سرگردان دنیای حکمت را در پشت سایه‌های عقل که معنی توحیدی می‌جوید و حق را سایه و سایه را حق می‌پندارد چنین می‌فرماید:
عقل را حق دید و ‌حق را ظل‌ها
کثرت آغازید و حق را قیل‌ها
او به استدلال و استقرا غنود
مشکلی بر مشکل انسان فزود
می‌خواهد بگوید که افلاطون گرهی بر گره باز انسان زد، وی خاطرنشان می‌سازد که عقل خودبین خدای‌بین (حق‌بین) نمی‌شود و از حلقه‌های اوهام و خیال بیرون نمی‌براید، راهیابان راه حق مردمان دیگری اند که چشم دید شان درمیان ذره‌ها، خورشید می‌بیند.
راهیاب راه حق مولای ما
پیر رومی موسیی سینای ما
آنکه صد نی ناله از کامش گشود
خاک آدم را به رقص آورد زود
خواب را از چشم دلداران گرفت
هرکه آرایی ز نای او شنفت
مولوی بحر است و آتش هم هموست
آب را آتش بزد از سوی دوست
پیر رومی آفتاب خاور است
«این سخن کی» ابلهان را باور است
آقای محمدنور خواهانی پس از سرودن ۱۴۱ بیت بگونه فوق که میان مکتب و اندیشه‌های عارفانه مولانا و حکمت افلاطونی داوری مقایسوی می‌نماید، وارد اصل مطلب گردیده «نوای نی» را به نوا در می‌آورد.‌ ۱۸ بیت اول مثنوی را به شرح می‌گیرد و هر بیت را بگونه کاملا عارفانه تفسیر،‌ تحلیل و توجیه نموده است؛ ‌خواندن این مثنوی کوچک مرا به یاد ۱۸ بیت از سوالاتی می‌افگند که امیر سادات حسینی غوری از محمود شبستری نموده بود، و او در بیشتر از ۱۰۰۰ بیت به جواب حسینی غوری پرداخت و نامش را گلشن راز نهاد.
خواهانی هم مانند یک همراز و ههمدرد و آگاه از ناله‌ها، سوز و فراق نی که از نیستان ازل چگونه بریده شده و در خاکدان دهر، ‌آن هم در چارچوب دیوار تن چگونه باقی مانده و چگونه بتواند مبدا اصلی اش را دریابد می‌خواهد لب بر لب نی گذارد و گفتنی‌های که لازم است بگوید،‌ لیک گریز عارفانه دارد که می‌گوید:
گر لب خود بر لب نی سفتمی
گفتنی‌هایِ که باید گفتمی
لیک بی‌لب آن نوا از نی کجاست
بر لب آن نی لبم نا آشناست
نی ز سوز نای آن آواز داد
لب به آواز لب دم ساز داد
بر لب نا محرم او کی لب نهد
گر نهد با محرم او لب نهد
درین جا رابطه نی را با انسان کامل و یا روح‌های پاک عالم علویت را با بشریت کره خاکی که چگونه جفای را در حق خود و هم نوعان خود روا داشته اند و از فضا و بحر و بر بر یک دیگر می‌تازند و خون‌ها می‌ریزند و فتنه‌های می‌انگیزند و از جفای دختران بر مادران همچنان برادر با برادر، ‌مسلمان با مسلمان، کشوری با کشوری بازگو نموده و نجوای غمش را بالا می‌کشد تا اوج آسمان‌ها، تا فضای جان‌ها که پیچیدن بر همه موارد و صفحات و ابیات آن بدون شک گپ ما را به درازا می‌کشد.
به هر حال گفتیم این کتاب با حجم کم ولی محتوای بزرگ ۱۸ بیت دفتر اول مثنوی را به شرح و تفسیر گرفته است که مجموعه ابیات مشروحه آن به ۶۶۳ بیت می‌رسد و در پایان سه رباعی صوفیانه و عارفانه دارد که بر محور عشق و مرید و مراد می‌چرخد و در برگ نهای کتاب شناسنامه شاعر با تصویرش زینت افزای این کتاب گردیده است.
من چاپ این کتاب را به نویسنده عزیز در گام نخست و به شیفتگان عرفان ویژه دوست داران اندیشه‌های پاک و ملکوتی مولانای بزرگ تبریک گفته آن را در غنامندی فرهنگ پربار این سرزمین مایه مباهات می‌دانم.
 
پایان

ارسال یک نظر

0نظرات

ارسال یک نظر (0)